یه دخترخاله دارم دوست دوران کودکی
همیشه حسرت عروسیش را داشتم
از شانس حالا که عروسیشه من باردارم و عروسیش تو شهر ما نیست
پنج ساعت راهه تا عروسیش و خونه داماد
بارداری سختی را میگذونم
تند تند باید برم د س ت شویی ببخشید
کمرم درد میکنه
نشستن بیشتر از یک ساعت هم خیلی اذیت میشم
اولش گفتم میرم اما بعد پشیمون شدم
میگم راحتی خودم و سلامت بچم مهمتره
نظر شما چیه؟