تازه نامزد کرده اونم سنتی. بدون حساب و کتاب برای نامزدش بریز و بپاش میکنه. رفتیم نشون بخریم یک حلقه برداشت. داداشم از اونور خودشو کشت تا دختره راضی بشه دوتا تیکه طلا اضاف تر برداره. اینقدر زیاده روی کرده داداشم . که الان دختره هم از اونور پرتوقع شده. اینم بگم داداشم کارگر شرکت هس و حقوق اداره کاری. یک وام گرفت رفتیم خواستگاری و همشو به فنا داد.