سلام بچها امروز عصر با خواهرم رفتیم بازار میخاستیم مرغ بخریم مرغ فروشه آدم بدنامی هست ولی مرغاش تازس خواهرم گیر داد بریم اونجا خلاصه رفتیم مرتیکه گرفت ب مسخره کردن ما امدیم بیرون یهو ب بغل دستیش گفت آدمای اینجورو باید چپی جوابشونو بدی وزدن زیر خنده
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
خواهرم بهش گفت مواظب حرف زدنت باش ک به خواهرم گفت خفه شو عوضی و بالگد زد زیر سبدای جلوی مغازه منم ی لگد زدم ک آمد سمتم کتکم بزنه خواهرم افتاد وسط همه بازارم جمع شدن
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.
باز شروع کرد ب فحاشی ک مازنگ زدیم ۱۱۰ ی ساعت بعد آمد انگار فهمیده بود رفیقاشو گزاشت مغازه جای خودش ک گیر نیفته خودشم فلنگ بست خلاصه صورت جلسه کردن قراره شنبه بربم دادگاه کاسبای اونجاهم گفتن واسه شهادت میایم