اول بگم که همسرم یه اخلاقی که داره زود قاتی میکنه و این باگ اخلاقشه
مثلا هر بار با هر ناراحتی که پیش میاد میگه برو مهریه رو ببخش
ولی بعد که آروم میشه دیگه چیزی نمیگه
همین دیروز صبح چون بخاطر یه ناراحتی بهش گفتم خدالعنتت کنه و... از دستم دلخور شد
به بابام گفت من میخوام تکلیف دخترت روشن کنم من زن نمیخوام، قهر کرد
دیروز تو راه بعد این قضیه، خواستیم از کنار جاده میوه بخریم خواهرم پیاده شد بره بخره
بابامم باهاش رفت،بععد همسرم که کل مسیر نذاشته بود کسی دست توجیبش کنه
رفت خواست میوه رو حساب کنه بعد من دیدم صدای دعوا بلند شد و داشتن
بد و بیراه بهم میگفتن. انگار شوهرم خواسته حساب کنه و نذاشته بابام دست تو جیبش کنه،، بابام عصبی شد و بهش گفت مگه پول من حرومه که نمیذاری حساب کنم
و بابام میوه ها روپرت میکنه رو زمین و داد میزنه. خواهرمم دید بابام عصبی شده میپره به شوهر من و هر چی از دهنش درومد بهش گفت. گفت تو واسه ما هتل نگرفتی تو ادای بچه پولدارا رو درمیاری تو احترام به پدرم نمیذاری، خواهرمو ناراحت میکنی و...
شوهرمم بهش گفت اگه میخواستی هتل بگیری دست میکردی تو جیبت. بعد زندگی من و زنم هیچ ربطی به تو نداره
خیلی تو ماشین بد دعوا شد بابامم میگفت غرورم خورد شده نمیذاره من حساب کن
گفتم بابا این اخلاقشه نمیذاره کسی دیت تو جیبش کنه تو ناراحت نشو
آخرشم همه تو ماشین باهم قهر بودن من این وسط گیر کردم تا وقتی ما رو رسوند خونه
الان دوران عقد هستم شوهرم گفت من دیگه پا تو خونتون نمیذارم