ما هم یه همچین عروسی گیرمون اومد گدا زاده بود به معنای واقعی
به مستاجرای عزیز برنخوره خود منم مستاجرم اما بابام اینا خونه برا خودشونه،زمین و...دارن در کل وضعمون بد نیس
جالبه دختره باباش مستاجر بود حتی یه دوچرخه هم نداشتن....
البته برا من آدم های فقیر بااصالت خیلی محترمن
اما این دختره ،جوری پدر ما رو درآورد که حد نداشت
بخدا جوری برا ما طاقچه بالا میومد که انگار ما هیچی ندیدیم
آخرشم گفت میخام جدا شم خدا ازش نگذره....
فکر کن مامان من پادرد شدید داشت قرمه سبزی میذاشت میومد خونمون میگفت من از این غذاها نمیخورم🤐
داداش میبرد بیرون واسش غذا میگرفت