بچها صبرم سر اومده بخدا من نمیفهمم این مادر چی میخواد دیوونه ام کرده من توی بچگی یک کاری کردم به پسر فامیل پیام دادم دوست هم نبودیم فقط چندبار در حد چت باهم صحبت کردیم صحبت های عادی بعد خالم رفت پشت سر من حرف در اورد مامانم جوری با من رفتار کرد که همش کابوس میبینم خیانت میکرد من سکوت میکردم اینقدر من رو قبول دارن توی فامیل مدرسه همه جا که حتی وقتی خالم پشت سرم حرف در اورد باور نکردن من جز معدل برتر های استان هستم تجربی میخونم کسی ندیده فحش از دهنم بیاد بیرون و خیلی صبورم یک جایی صبرم تموم میشه از بچگی 8 9 سالم بود به من شک داشت تو فلانی تو چنانی چندین مرتبه باعث شده پدرم به ناحق منو بزنه هیچ ازادی ندارم حتی اینستا ندارم همش توی خونه با کتاب هام سر کله میزنم حتی با اینکه درس دارم ظرف میشورم غذا میپزم همه چی بعد کلی به من غر میزنه یک ساعت نمیشه روی اعصابم نره توی تلگرام خدا میدونه یک سری گروه های بد اورده بود من اصلا روحمم خبر نداشت اومده میگه اینا چیه کلی حرف میزنه من کلا میرم تلگرام فیلم درسی دانلود میکنم به قرانهمین
الانم کلی ناله نفرین به من میکنه منم امروز طاقت نیوردم کلی حرف بهم زد گفت تو خدا زده هستی منم نمیخواستم عصبانی شدم زدم بخدا دیگه طاقت ندارم