فکر اومده بودن پسره رو شوهر بدن من اگه بودم می‌پرسیدم پسرتون حامله ام میشه؟
منم جاریم یه رسمایی از خودش در میاورد ما شاخ درآورده بودیم من البته چیزی نمی گفتم چوت تهران زندگی میکردیم خیلی از رسم و رسومای شهر همسرم نمی دونستم اما دو تا جاریای من تو یه خیابون و دو تا کوچه روبروی هم خانواده هاشون زندگی می کنن بعد جاری بزرگم‌میگفت خوبه بچه محلیم من نمی دونم این رسما از کی مد شده مثلا میگفت باید برای طایفه عروس خرید کنه داماد همتون باید سر عقد محضری کادو بدین یه عقد فرمالیته هم تو تالار می گیریم اونم دوباره کادو و تاکید داشت رسم طلا هست از طرف خواهر و برادرای داماد ما که ندادیم قهر کرد یه مدت
وضعیت دخترعمه بعد از اومدن این خواستگار:
اره من خیلی دیدم معلمای آقا شغل دوم خوبی دارن با درامد بالا یا مغازه میزنن صبح تا ظهر شاگرد یا آشنایی رو میزارن پای مغازه بعد خودشون هستن
اینم باید حرف بزنی باهاش ببینی بقول معروف چند مرده حلاجه
اگه بره سرکار دیگه بتونه خرج زندگی رو دربیاره خوبه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
