بابام خیلی خوبی داره ولی واقعا اخلاقش به جور عجیبی بده اصلا نمیشه باهاشون منطقی صحبت کرد انگار همه دشمنن به همه شک دارن خسیسم هست خیلی اما واقعا منو دوست داره دلم نمی‌خواست دلشونو بشکنم اما واقعا خیلی بد رفتاری میکنن
سعی کن باهاش دعوا نکنی چون آخرش آدم بده میشی حتی اگه حق با تو باشه بنظرم بهش به خوبی بگین زندگی مشترک پول منو تو نداره باید برای خانواده همه خرج کنیم
میدونم چی میگی عزیزم مثل پدره من
میدونم دوسم داره ولی چه فایده که نتونسته
برام کاری بکنه چون کاری بلد نیست
و اول از همه غذاش براش اهمیت داره حتی اگه
من درحال مردن هم باشم بازم اول باید غذاش رو
بخوره بعد تازه بیاد ببینه من چی شدم.....
واقعا گاهی میمونم با بعضی کاراش....
عزیزم شما اگه جفتتون از پدرت شکایت کنین به خاطر نفقه ندادن نفقه خودت که هیچ نفقه مامانتم باید بده
پدرت درآمدش خوبه؟ اگه داشته باشه و بعد از صدور حکم حتی خودشم نده شما یه اجرائیه بزنین برای حکم بصورت خودکار دولت میزنه به حسابتون
عزیزم بابامه دوسش دارم دلم نمیاد خیلی بدی داره اما خیلی دوسم داره واسه اون حرفی که زدم عذاب وجدان داره میخورتم دلم نمی‌خواست دلش بشکنه
بابام نمی‌گم پولداره اما مگه مامانم چقدر حقوق میگیره ۲۰ تومن بابام مغازه داره بیشتر از مامانم درنیاره کمتر در نمیاره
نه چیز بدی نگفتی حقیقتو گفتی
بابات بداخلاقه
پدر بداخلاق داشتن سخته خیلی🥲
درکت میکنم بابات تقریبا مثل بابای منه
بنظر من کارت اشتباه بوده ولی خب حقم داشتی
اگر وضعیت مالش خوب نیست خوب گناه داره، ولی اگر اکی هست رو مخه. دیگه خودش یه جوری رفتار میکته بهش حرف بزنن
عزیزم از مدل صحبت کردنت درباره پدر و مادرت و نحوه خطاب قرار دادنشون معلومه که دختر باشخصیت و مودبی هستی.
خب حق داشتی که حرفی که رو دلت سنگینی میکرده رو بزنی و مسلما قصدت بی‌احترامی نبوده.
اما برای آرامش خودتم که شده برای ذهن خودت مرز بذار و وکیل مدافع مادر یا پدرت نشو. خدا رو شکر که مامانت شاغل هستن واقعا. ما همین شرایط رو داریم ولی خب مادرم هم شاغل نبوده هیچ وقت و سختی زیاد کشیدیم.
میدونی پدر منم به طرز عجیبی حرفمو نمی‌فهمه و انقدر فکرش کودکانه‌س که وقتی منو داداشم دعوا میکردیم اونم خودشو مینداخت وسط پشت داداشمو می‌گرفت و بعدش من با دو نفر توی دعوا بودم
حدودا دو سالی میشه که تصمیم گرفتم حالا که زبونمو نمی‌فهمه باهاش حرف نزنم بهتره الان نه با داداشم حرف میزنم نه بابام چیزی هم میشه (مثلا میگن چرا رفتارت اینجوریه بداخلاقی حرف نمیزنی) میگم من قبلا حرفامو زدمو واکنش خوبی ندیدم الان دیگه حرفی برای گفتن ندارم
حتی وقتی هم که مهربون میشه گول نخوری راحت بشی بگی بخندی باهاش ما خیلی از دعاهاتون از شوخی شروع می‌شد و کلا دیگه باهاشون شوخی نمیکنم
برای نفقه هم دادگاه حالیشون کرد الان بدون چک و چونه خودشون میزنن به خساب
دلم خیلی واسه مامانم میسوزه گناه داره اصلا نمی‌دونم چیکار کنم به نظرت وقتی بابام داره با فحشای رکیک جلو عموم با مامانم رفتار می‌کنه میتونم ساکت باشم خیلی اشتباهه که دخالت کردم تو کارشون اما واقعا دلم پره به مامانم داره فشار میاد خیلی
