از خیلی وقت پیش اومد گفت بلیط کنسرت گرفتم برای امشب
منم خیلی خوشحال شدم واسه اولین بار تو زندگی مشترکمون خواست یه قدم عاشقانه برداره و کلی تشویقش کردم
منتها از ۳۰ روز ماه ۴۰ روزشو دعوا راه میندازه و دیروز هم بعدا دعوا قهر کرد الانم هیچ حرفی نمیزنه، از چند وقت پیش هم رفت بیرون
قدیما خیلی نازشو میکشیدم اما الان دیگه اصلاااا وقتی قهر میکنه سراغش نمیرم
خیلی ناراحتم که کنسرت حیف شد
شوهرم عادتشه تمام موقعیتها و فرصتهای خوب و شاد زندگیشو اینجوری حیف و میل میکنه
درست مثل پدرش که با کل دنیا قهره و دعوا راه انداخته حتی با بردار خونیش