2777
2789
عنوان

بازی روانی یک خودشیفته

53 بازدید | 0 پست

داستان از جایی شروع شد که همکار آقا به من پیام داد، اوایل پیام کاری بود بعد کم کم شد پیام های صمیمی تر، تا اینکه من بهش گفتم من نمی خوام دوست بشم اگه قصدت جدی هست رسما بیا خونمون، پدر و مادرش فوت شده بودن، تنهایی اومد.بعدش دائما بهونه های جور و واجور که داداشم نیست، عموم مریضه هر ماه یه رفتار خارج از تعادل داشت یه ماه بمباران عشقی،یه ماه هر روز تماس 2 ساعت حرف میزد، یه ماه حرف های جنسی، یه ماه کلا بی محلی و سرد شدن تا رسیدم به جایی که فهمیدم این آدم،آدم من نیست.برگشت گفت من خیلی برای این رابطه مایه گذاشتم:( فقط ابزار علاقه کرده بود هیچ کار دیگه ای انجام نداده بود،همش بلاتکلیف بود،دائما دروغ می گفت، مثلا می گفت این ویدیو پیانو زدن منه،بعد کاشف به عمل اومد ویدیوهای یکی دیگه بوده،میگفت دخترا عاشق منن،کم کم داشت شروع می کرد اینطوری لباس بپوش،موهات بلند باشه،حال بهم زن شده بود نمی شد بهش تکیه کرد. دخترا خواهشا خواهشا نشونه ها رو جدی بگیرید به خدا اینایی که جدا شدن اویلش لیلی مجنون بودن .تنهایی بهتر از بودن با آدم روانیه. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792