از اولینروزی که اومد خواستگاری من با همه چی مخالف بوده ولی همون روز نگفت و دقیقا از بعد جدی شدن رابطه ما شروع کرد به موش دواندن
چندین و چندبار شروع کرد به تحریک کردن شوهرم سر هر چیزی این اواخر هم تافهمید وام ازدواج گرفتیم برای اینکه از چنگشوهرم دربیاره دعوا راه انداخت و حالا قراره جدا بشیم
خودش دو تا دختر داره یه دخترش متاهل اون یکی هم از ایناس که هر روز یه شهری میره اصلا خونه نیس ولی به اونا کاری نداره
امیدوارم خدا جواب کارهاش بده خیلی دلم شکسته