خود منم یک ماه شیر خودمو دادم بعدش گفتم اصلا نمیخوام دیگ شیر خودمو بدم هرچی گفتن گناه داره و فلان جل ...
خوب کردی من فقط بخاطر نداری ندادم اون تایم قسط هامون زیاد بود پنج ماه بعدش اوکی شدیم حتی طلا خریدم ولی واقعا من طلبکار شوهرم بودم چطور میشد پنپرز دارو و شیر خشک خرید دیگه مجبورا شیر دادم ک برگردم به گذشته غذا نمیخورم یا طلا میفروشم ولی شیر نمیدم واقعا نمیدونستم این شکلی میشه من دخترم کولیک و رفلاکس شدید داشت و شیر زیاد میخورد انگار سه قلو شیر دادم دنیا رو زیر شیر میکرد من باز شیر میدادم باورت میشه گاها با خودم دستشویی میبردم چند ماهه روزی هزار بار میگم غلط کردم هرچی مادر شوهرم میگه فلان منو خواهر شوهرم محکم جلوش وایسادیم و خواهر شوهرم همش میگه این سه قلو شیر داد نابود شد بااینکه قبلا میگفت نصف این نصف اون الان میگه بچه نیار آوردی شیر خشک نابود شدی تو
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
اوه اینقدر افسرده بودم از طرفی داداشم تهران بود مرتب خبر شهادت استاد هاش میومد از طرفی شوهرم کادر مهم بود همش میگفتن میزنن محل کارشون رو از طرفی میگفتم من یکی از درجه یک هام خار تو پاشون بره مردم من تمام این سالها زجر کشیدم دوسال پیش بابا جوونم داشت میمرد ده روز پشت سر گذاشتم ک اگه مرده بودم بهتر بود وقتی از استان دیگه اومدیم خونمون با یه پدر داغون معلوم نبود زنده در میره یانه به جایی رسیده بودم ک خانواده شوهرم میگفتن اینکه خوش آمد میگفت عروس ما بود منه تازه عروس عین یه مرده متحرک و با کاهش وزن زیاد میگفتن ما نشناختیم فکر کردیم فامیل هستی من واقعا توانایی شک دوباره نداشتم اون روز ها هرکی میدیدم بغض میکردم میگفتم اگه دیگه نبینمش دخترم محکم فشار میدادم همش میترسیدم همش میگفتم توکه باید سرکار باشی برق رو بزنن تو گرما بوشهر باید بریم کدوم استان دخترم ازبین میره
خب شما چیکار کردین تا آخر همین شیر رو دادین؟منم دخترم مشکوک به حساسیته دکتر براش پپتی نوشته هنوز نگر ...
آره
چند ماهی میشه دیگه دیدم پپتی گیر نمیاد ببلاک دادم
الان تازه دوسالش شد دیگه باید کم کم ببلاک رو هم قطع کنم
⛔️⛔️ نظر من فقط واسه استارتر تاپیکه .. پس اگه مخالفی ریپ نزن چون حوصلتو ندارم 👍 بالاخره یه روزی یه جایی میفهمی که: زندگی خیلی گوهههه...خیلیییی😑 نه که ندونم چی حالمو خوب میکنه ها .... میدونم !....ولی دیگه کاری از دستم برنمیاد 🥲
اره منم خیلی بهم حرف زدن ولی گفتم اگ حودم شیر بدم بعدا بدنم داغون میشه ندادم دیگ
جاری خواهر شوهرم به بقیه گفت الی مادر شوهر بااینکه تو یه حیاط بودن میومد اوایل شیر خشک تو شیشه میکرد میگفت سینه نمیگیره میدوشم بهش میدم کمکم گفت خشک کردم 🙄مادر شوهره زهر خودش میریخت ولی این زبون داشت میگفت مگه زهره مار اینم شیره دیگه من مادر شوهرم خودش بچه شیر خشک میداد چون شیر نداشت برا راحتی خودش ولی چون شبا اذیت میشد و میگه شیر مادر بهتره میگفت توهم شیر بده فلان بعد فکر میکنه خودش به خودش سختی داده من راحت طلبم چون شخصیت من اینه سخت نمیگیرم هیچیو در واقع من واقعیت برام مهمه احساسات به خرج نمیدم الکی عین اون وگرنه اونم کمتر وسواس بازی انجام میداد مینشست غذا درست میکرد میخورد شیر داشت مثلا کل فکر ذکرش این بود من بچه تو گهواره نزاشتم رو زمین میزارم دنیا و دین فرستاد بامن حرف بزنه و من هیچ حالا دختر خودش به هم خودش هم اطرافیان به سطوح اومده بودن از گهواره تکون دادن گفت من بچه سومم دیگه تو گهواره نمیزارم چون منو دید فهمید چقد بهتره گاها مادرا یچیزی هی بهت میگن ک اصلا ضرره چون مادره گوش میدی
منم راحت طلبم و وسواس نیستم عزیزم این روزا هم میگذره فقط به خودت روحیه بده
خیلی بهتره من واقعیت رو در نظر میگیرم الکی وسواس ندارم الان بااین غذاها ما شیر ما بیشتر سم هس تا شیر الانم شیر خشک خیلی پیشرفت کرده و من زندگیم اینطوری ک ارتباط با اطرافیان زیاد دارم گردش دورهمی مسافرت زیاد دارم فکرکن تو پارک رفتی پیک نیک جلو خانواده هیچ جلو یه ملت سینه بندازی بیرون 😐
پیدا نمیشه کلافه شدیم هرجا رو گشتیم ندارن میخوام کلا نان بهش بدم
ولی یه مدت نمی گیره .سخت طول می کشه تا به خوردن نان راضی شه چون طعمش خیلی فرق داره .دختر من نان میدادم خیلی تپل شده بود دکتر گفت ببلاکت بده طول کشید تاقبول کنه