خانما من یه دختر نوجوان چهارده سالمه و یکی از دوستام و با خواهر کوچیکش دیدم به خدا خیلی حالم بد شد دارم با گریه مینویسم از بچگی یعنی از نه سالگی دوست داشتم خواهر داشته باشم خیلی تنهام نه خواهر نه برادر نه دوست خوب خیلی تنهام هر چی از خدا خواستم التماس کردم نداد چند بار خواستم خود کشی کنم هیچی نمیتونه سرگرمم کنه هر چی میخوام خودمو سرگرم کنم یادم نیاد یهو میزنم زیز گریه حالم خرابه دلم میخواد همین الان بمیرم راحت شم از این زندگی
من موندم چرا خدا من و آفریده 😓😫😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭