2777
2789

اکه زیاد رفت و آمد میکردن خسته نمیشدید؟؟

جلوی مهمون هاتون رفتاری نشون نمی‌دادن که خجالت زده بشین؟؟

با مامان تون که همیشه کارتون بود ناراحتی ببنشون پیش نیومد؟

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من زاییدم افسردگی گرفتم خواهر شوهرم اومد دیدنم ب جای تبریک گفت خب دیگه بچمون ب دنیا اومد تو بفرستیم خونه بابات😐 

منم همون روز مظلومیتم رو بوسیدم گذاشتم کنار 😁

بعد 5سال بازم عضو شدم😊تمام دلخوشیم دخترم🎀

خواهر من زایمان کرد خواهر شوهراش سر جمع دوبار اومدن اونم برا جشن شش روزگی که برای نوزادمون گرفته بود ...

اگه اینطوری بود که خیلی خوب میشد مال من خیلی سبک هستن هر ثانیه میان اینجا 

دوبار زایمان کردم هیچ کس دورم نیومد حتی شوهرم کسی بهم محل نداد منم یاد گرفتم توقعی دیگه از هیچ کس ند ...

من با شوهرم هیچ مشکلی ندارم مشکلم کم فرهنگی خانواده شوهر که و از مواجه شدنشون با خانواده خودم میترسم 

که برعکس اونا همش دوست دارن بیان دور و برمون

توام مادرشوهر پدر شوهرت هر روز خونتون بودن؟

خواهر شوهرم توی شهر ماس هر روز میومد با کلی زخم زبون دیگه شوهرم خودش بهش فهموند یا رفتارت درست کن یا نیا 

بعد 5سال بازم عضو شدم😊تمام دلخوشیم دخترم🎀

خانوادت هم متوجه زخم زبون ها میشدن؟ناراحتی پیش نیومد؟

آره کلا مدلش جلو مهمون همه چی از دهنش میومد بیرون

نه چون شوهرم هوامو داشت خانوادم دخالت نمیکردن

من اوایل اصلا جواب نمیدادم فکر میکردن ازشون میترسم بخدا از روزی ک شدم مث خودشون احتراممو دارن

یه عده لیاقت احترام ندارن متاسفانه

بعد 5سال بازم عضو شدم😊تمام دلخوشیم دخترم🎀

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792