من فقط ی چیز میدونم چون تجربه شخصی خودمه
خونواده ما سکوت محض بود.. داداشم برا خودش.. مامانم ساکت.. بابام پای تلوزیون.. منم ک کلا سرکارم و جدا زندگی میکنم
شبا میرم پیششون.. وضعیت داغون بود بخدا
از وقتی خواهرزادم اومده شبا هممون رو دور خودش جمع کرده یکی میخاد بوسش کنه یکی میخاد باهاش بازی کنه و خلاصه هممون رو مجبور میکنه گوشی هارو بذاریم کنار
بخدا وجود بچه خیلی خیلی قشنگه