الان متاهل هست اما مجرد هم بودیم کسی از من خوشش میومد با خواستگاری مقکرد این انقدر کرم کیریخت و از من بد میگفت
الانم من اصلا نرفتم تا الان خونش و نمیرم بهش تیکه میندازم حتی مستقیم هم گفتم اما بازم میاد و گاهی خودشو الکی میگیره قلب درد که چیزی نگم بهش
یه بار گوشیش رو جواب ندادم خونه خودم هم نبودم خونه مامانم بودم سر ظهر که همه خواب بودن برداشت اومد در خونمون
همش پیش شوهرم از خودش تعریف میکنه از دسپختش بعد میگم منم اشپزیم خوبه یه غذای سخت رو میگه اینو بلدی دیدی آشپزی خوب نبست
از هیکلش تعریف میکنه میگه تو خوب نیستی من اسکینی امد من بیبی قیسم
میگه من رفتارم خوبه تپ عاقلرنیستی اروم نیستی و....
همش هم برامون کار و دردسر داره چه کار کنم گورش گم بشه.تاپیک قبلم هم راجب اونه