ما یه بار داشتیم یخچالمونو میدادیم سمساری زنگ زدیم طرف بیاد بعد آقا از اون طرف هم عجله داشتیم بریم با زندایی دعوا کنیم یه سمساری دیدیم اومد کوچه ( اون نبودا یکی دیگه اومد) بعد گفتیم بزار بدیم به این یخچالو تا اون بیاد طول میکشه بعد داداشم به همون کوچه ایه بعد زنگ زدیم به طرف گفتیم نیا آقا فروختیم رفت طرف پشت تلفن با لحجه ی ترکی گفتش منی ساریمیشای یه خرده چرتو گفت بعد آقا ما آبرومون رفت 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
کارای خودمم تو تاپیک آخرین هست🤣🤣