امروز دوستم اینجا بود از فکرش در نمیام ما الان چهل سالمونه هر دو تو یه دانشگاه بودیم این دوستم جوری بود خیلیا تو دانشگاه عاشقش بودن بعد دانشگاه بیرون دانشگاه با یه پسری دوست شد که کاش نمیشد عاشق پسره شد انگار طلسم شده بیشتر از دوازده سیزده سال دوست بودن دو سال پیش پسره ولش،کرد الان دو سال میگذره هنوز دوستم فراموشش نکرده به بهانه های مختلف ماهی یهبار به پسره پیام میده اونم یا جواب نمیده یا سرسری جواب میده اینا رو هر دفعه دوستم برام تعریف میکنه امروز یه چیزی دوستم گفت اشک تو چشام جمع شد حس،میکنم دوستم دیوونه شده الان براتون میگم
اینم بگم که دوستم هنوز طاهر خوبی داره یه سال بعد جدایی از دوست پسر سابقش با یه دندونپزشک که جدا شده دوست شده ولی هنوز عاشق دوست پسر سابقشه برای همین قصد ازدواج دیگه نداره یعنی میگه من الان با این دکتره ازدواج کنم اگه کامران برگرده چیکار کنم میخاد یه راهی برای برگشت اون بزاره
الانمیگم امروز چی گفت که خیلی ناراحت شدم