میخوام به خاطره تعریف کن از وقتی که من ۱۳ سالم بود دلشتم یه راه خیلی کوتاه رو میرفتم به کلاس زبانم یادمه یه مرد تقریبا ۳۰ خورده ای داشت رد میشد من سمت دیوار بودم امد از کنار رد شه انقدر بهم نزدیک شد دستشو قشنگ کشید به داخل رونم با یه حالت غلیظی
و امدم خونه حالمم خیلی بد شد که حتی گریه کردم
و من هنوز که هنوز باورم نمیشه همچین ادم های مریزی پیدا میشه من خیلیی کوچیک بودم خیلی
بعد من اصلا بیبی فیسم قیافم کوچک تر از سنمه
واقعا باورم نمیشه چقدر به نفر میتونه لجن باشه
من که اون شخصو نفرین کردم و گفتم انشاالله بهش تجاوز کنن و تو اون لحظه فقط یاد من باشه که بهم دست زد