چقدر بدم میاد میدونین یکی پت داره و میترسین پامیشین میرین خونه اش

نه زشت نیست من بدی و زشتی فقط از ادمیزاد دیدم و بس 

دوم اینکه خونه من خونه پتمم هست کسی خوشش نمیاد ازش بهتره نیاد اینجا نمیشه شما بری مهمونی صاحبخونه رو بندازی بیرون که 

من اصلا دعوتشون نکردن سال هاست ندیدیم همو و تا الان خونشون نرفتم یهو تماس گرفتن که ما اومدیم خونه فلانی نزدیک شماست یه نیم ساعتی میایم خونه شمام منم تو شرایط خوبی نیستم واقعا با همسرم در استانه جدایی هستیم و خانواده ها نمیدونن و مجبور شدم تماس بگیرم همسرمم بیاد خونه تا اخر شبم موندن و من گربه رو گذاشتم تو اتاق دخترم رفت پیشش هی میگفتن برو بچه رو بیار میترسیم ما امشب به خاطر ما بچه پیشش نباشه ما خیالمون راحت باشه حالا دختر من با گربمون بزرگ شده قشنگ داشتن اذیت میکردن اخرم مشخص شد برای اینکه همسرم ضمانت وامشونوبکنه اومدن 

بابا اصلا تاپیک مال دیشب اخر شبه کسیم تو تاپیک نبود یهو الان اومدم دیدم چهل تا نوتیف دارم 😅کلا یکی دو صفحه بیشتر نبود

خانواده و اطرافیان نزدیک من همه میدونن من پت دارم و همشون اندازه ای که من برای پتم ارزش قائلم براش ارزش قائلن مثلا زن دایی من زن بسیار نازنینیه اما از گربه میترسه به شدت و بارها گفته که من نمیام که شما به خاطر من اون بچه رو اذیت نکنین هر وقت دلمون تنگ شد خودمون دعوتتون میکنیم منم هر بار دلم تنگ میشه اتفاقا رستورات رزرو میکنم بهشون اطلاع میدم و دعوتشون میکنم و چون سنشون زیاده حتی شده میرم دنبالشون و دور هم جمع میشیم 

حرفم اینه من واقعا راضی به اذیت کسی نیستم و خونه که دیدن نداره مهم دیدن هم دیگه ست این بنده خدام که دیشب خون من و به جوش اوردن از این دسته اقوام هستن که من خونشون و تو زندگیم تا الان ندیدم و کارشون به همسرم گیر کرده بود بعد از دو سال ندیدن هم دیگه تشریف اوردن بی دعوت و بی خبر خونه ما خودشونم چند بار گفتن شوهرم گفته اینا گربه دارن من گفتم ما میریم گربشون و میندازن تو اتاق چند ساعت به خاطر ما 😑😂ا