خیلیییی رحمممیاد بهش
من خودم پدرمکفوت شد اوایل یجورعجیب بود حالم اصنگنگبودمشوکبودم بعد یکدت تازه فهمیدمچی شده خیلی خیلی زیاد گریه میکردم خیلی زیاد اصن ی لحظه ارومنمیشدمخیلی حالم بد بود ولی الان ک ی سال نیم گذشته دلتنگش میشمگریه میکنم ولی ندب اندازه اول ی جوری عادت کردم ب این غمتوقلبمهرنفس ککشسدمیادش بودمروزی هزار بار باخودم میگماگبابام بود یا چقدر دلتنگشم ولی یاد گرفتمچجوریباهاش کنار بیام
چندروزه شوهرم یکی از عزیزتریناششش از دست داده واقعا برامون عزیز بود دلمبراش خونه واقعا حالم بده دوست نداشتم حس وحال من هیچوقت تجربه کنه شوهرم قوی ترین ادمزندگیمبود دیدن این حالش من داغون میکنه کمحرف و ساکت شده بی حوصله شده تایکم حواسم بهش نباشه میبینم داره گریه میکنه هروقت میره سرکار میاد انقدر گریه میکنه کمیرسه چشماش قرمز قرمزه همش نکرانشم روزی چندبار زنگمیزنم ببینم چطوره حالش
دلممیسوزه واقعا شخص فرشته ای از دست داد😭😭😭