بچه ها ما جمعه ها میریم گردش بعد شوهرم یه جوری رفتار میکنه انگار خودمون تنهای جرمه بریم باید حتما همه خانوادش رو جمع کنه حدود 25 نفر می رفتم چند بار اعتراض کردم من اعصاب شلوغی زیاد رو ندارم نهایتش اینه خانواد برادر شوهر بزرگم رو حذف کرده چون دختر اون برادر شوهرم خیلی خیلی اذیت میکنه ولی بقیه رو نه مثلا این جمعه رفتیم برادر شوهرم نمی یومد شوهرم همش اصرار کرد اخرش اومد اونم چطوری هی میگفت نریم دور بریم یه پارک نزدیک آخرشم میگن ما قصد نداشتیم بیایم فلانی زور کرد 😑والله من خودم راضی نیستم یعنی چی میرم گردش آرامش داشته باشم نه که همش شلوغی باشه هر کی یه چیزی بگه آخرشم میگن زور میکنید 😐هفته پیش هم یه چیزی گفتم بحثمون شد گفتم اصلا من نمیام برگشت گفت تقصیر منه می تونم با دوستام رفیق هام برم الکی غر نشنوم دیگه چیزی نتونستم بگم به نظرتون مقصر منم یا همسرم؟من نمیگم جمع نریم میگم دوبار جمع رفتیم یه بارم تنها بریم یا حداقل تعداد کم بریم من دوتا بچه کوچیک دارم اعصابم ضعیف شده حوصله شلوغی ندارم حالا مثلا جاریم با ما بیاد چه گلی بر سرمون میزنه که شوهرم به زور میبرتشون آخرشم میگن شما ما رو مجبور میکنید