کسی رو دیدید که همه رو مسخره میکنه و تو جمع تحقیر میکنه بعد کوچیکتر جوابی هم بدی با مغلطه بازی تو رو آدم بده جلو میده
خیلی خیلی وقیحه و چاک دهنش چفت و بند نداره
یکم از تاوان دادن اینا قشر بگید ادعای مسلمونی هم دارند و کلی نذری میدن و فلان و دستان
البته فکر هممون یکی اینجوری اطرافمون داریم😂
من که تو این برهه از زمان خیلی دوست دارم اونایی که بهم بدی کردن جواب کاراشونو پس بدن
اره یه دوستی داشتم تو مدرسه اینطوری بود
ولی خب چرخ و فلک میچرخه
همینکه باهاش قطع ارتباط کردم خودش تقاصه
دیروز باجه رفتم یه دختر قبل من بود رفت مغازه کناری نديدم قبل من اومد تو صف هردو خواستیم بریم کارمون انجام بدیم من گفتم شما رو ندیدم‌و نوبت منه گفت باشه ولی هرکار کردم‌نتونستم کارم انجام بده
هیچی رفتم کنار تا دختره انجام داد سه نفرم بعد اون کارشون انجام دادن بعد دوباره نوبتم شد و تونستم کارمو انجام بدم خخخ خدا زد پس کله ام
آره دیدم ی شوهر داغون کرد که روش نمیشد تو جمع اونو ببره
من دیدم -- سر و کارش با کلام الکاتبین شد
هر کیو که دیدم بقیه رو مسخره کرد سر خودش اومد
کردیو دیدین که تقاص بدیلی خودشو و خانوادشو بده؟!
مردی رو
مادر همسرم یه روز بهم گفت من اگه جای مادرت بودم نوه مو نگه نمی داشتم و به پسرم می گفتم برو با زنت بیا خونه(زنداداشم خیلییی ما رو اذیت کرد و عملا از یک ماهگی تا دوازده سیزده سالگی مادرم بچه ی اونو بزرگ کرد) من جواب مادر همسرمو ندادم ولی چند سال بعد خواهر شوهرم بچه دار شد با همسرش به مشکل خورد و بچه شو مادر همسرم بزرگ کرد... یعنی چوب خدا جوری بهش زد که هنوزم جاش دردمی کنه
چ ربطی ب مذهب داشت این وسط😐،،اره من یکی ازفامیل شوهرم بقدری تیکه میندازه وزخم زبون داره وادمو جر میده باحرفاش وتیکه هاش که من شده باسکوت فقط بغض کردم،،،تونستم جواب بدم ویا دخلشو دربیارم اما جلو جمع نخواستم خودمو مث خودش حقیر جلوه بدم،،،اینم بگم ازاین زنای جلف وخدانشناسه،،،دوبارم متاسفانه ب شوهرش خیانت جنسی کرده اما شوهرش ازترس ابروش طلاقش نداده،،،(من ب چشام خیانت جنسی اونو ندیدم اما خاله شوهرم وخواهرشوهرم بهم گفتن)اینم بگم عاشق شوهرمه وهنوز ک هنوزه دست ازشوهرم برنمیداره،شوهرم هرچی بلاکش میکنه ازشماره دیگه بهش پی میده،،،همه هم میدونن ب شوهرم نظر داره وچندبارمادرشوهرم ازموهاش گرفتش انداختش بیرون،،،۳سال بامن عین دوست صمیمی بود ومن غافل ازاینکه اون زنه بخاطر شوهرم بامن دوستی راه انداخته بود تاازطریق خودم بتونه ب بهونه دیدنم بیاد شوهرمو ببینه،،،شب عقدمون شوهرم پیامشو نشونم داد وگفت میخوام برم ب شوهرش بگم ک زنش دست ازسرم برنمیداره(اما شب عقدمون خودم نذاشتم بره ب شوهرش بگه وگفتم گنا داره،اینجاش هنوز زیاددستش رو نشده بود برام)اما خب منم وقتی فهمیدم بهش نگفتم فقط خواهرشوهرام گفتن مواظب باشم فلانی پروندش طویل وعریضه،،گفتن هدفش فقط بهم زدن رابطتونه همین،،،(شوهرم عروسی داداشش قبل ازشروع جشن، بااینکه حدود ۴۰نفرخونه پدرشوهرم بودن اهنگ گذاشت و دستمو گرفت وسط جمعیت کمی باخواهرشوهررقصیدیم،من اول نخواستم برقصم اما مادرشوهرم گفت سرلج الناز برقص تا فک نکنه تونسته بین تو وشوهرت مشکلی ایجادکرده باشه)حین رقص دیدیم گلدون گلو پرت کرد سمت دیواروباعصبانیت وفحش دست پسرشو گرفت زد بیرون،همه هم فهمیدن کارش عجیب بوده،وعجیب تر منم ک ب شوهرم گفتم گناداره چرا سرلجش باید کارایی بکنیم(بعدها ک مدارک کاملی از ابراز علاقش ب شوهرم والتماساش ودرخواستش مبنی براینکه زنتو ول کن بیا فرار کنیم وحاضرم بخاطرت هرکاری کنم فقط جواب پیامامو بده وفلان وتهدیدی ازقبیل اینکه گفته یه جادویی درست کنم ک تاقیامت بهم نرسید،،)شماها حای من بودین تهدیدش میکردین یاهمینجور نادیده میگرفتین؟خواهرشوهرم میگه تهدیدش کن کار بیاد دستش،،اما نمیدونم چراحس میکنم رو دروایستی دارم،،
