ما هم اینجوریم برا ما جدا نشدن (ک کاش میشدن) ولی از بی زبونی و پخمگی خانوادمون شدیم دیوار کوتاه فامیل ،اصن یه وضعی بخدا خواهرم افسرده شدم از دستشون،منم همینطور ،تا الان تو سری خور بودم.حتی اومدم خونه شوهر هم وضع همین بود . الان انقد شوهرم باهام حرف زد ک اینجور تو سری خور نباش
یکم زبون در اوردم.یا با تیکه طعنه جواب میدم یا قیچیشون میکنم😄
همیشه با گفتن سخته،
میتونی از زبان بدن استفاده کنی، مثلا خیلی وقتها بگید ببخشید الان وقت ندارم،باید برم کلاس، یا امتحان دارم
کم کم میفهمند از رفتار هاشون راضی نیستید،
سعی کنید مستقل باشید وتا میتونید تو هیچ کاری ازشون کمک نخواهید.یا کمتر رفت وآمد کنید.
ای مادر.
من که بچه ی طلاق نبودم و تو خونه ی پدر مادر بودم.خاله ی بیشعورم در مورد ازدواج من و خواهرم حرف میزد.مامانمم جوابشو نمیداد.
بنظرم از این ادمهای نخاله زیاد هستن.ربطی به موقعیت شما یا پدر و مادرتون نداره.
ادم بیشعور بیشعوره و همه جا هم دهنش بازه.
دهن بعضی ها رو خاک گور پر میکنه.
تو غصه نخور.
حرفات منو برد به ۱۱ سال پیش خودم کامل درک ات میکنم وای مامان من بعد طلاق کار کرد به هیچ ازدواجی و حرفی و حدیثی گوش نداد به سختی تو چند ماه خونه اجاره کردیم و من خلاص شدم مال من در حدی بود که به لباسم به غذا خوردنم له نشستنم گیر میدادن کتاب های مدرسه ام رو از پنجره مینداختن تو حیاط خیلی سختی کشیدم توکل ات به خدا باشه من دانشگاه قبول شدم و کنارش کار کردم مامانم هم مستقل شد کم کم زندگیمون رو به راه شد قربونت دلت بشم من چی بگم اخه صبوری کن خدا بزرگه
