خانوادم خیلی دخالت میکنن

چن ماه پیش بین این همه مورد ک داشتم از یکی خوشم اومد

گیر داد خوشگله خوشگلا خوب نیستن

همین حرفش رفت تو مخ مادرم چن ماهه نذاشته مثلا جایی ک اون هست برم، البته قرار نمیذارم من با هیچکس یا صحبت نمیکنم

مثلا از راه دور منظورمه چون هم محله ای هست

خواهرم دخالت کرد تو کارمون 

الان مادرم گیر داده ب خواستگارا کوتوله و زشت 

خوشگلا بد شدن اینا خوبن

چقدر این زن تحت تاثیر خواهرمه اون هر چی بگ هر چی راضی نباشه این ب حرفشه

موندم یبار طلاق گرفتم بس نبود؟ ۸ ساله میگذره ول نمیکنن

هیچ بحث کلی سر اینه سفت نگیرم خودمو یبار دیگ غیر مستقیم باعث طلاقمن

از اون طرف خونه پدرمم جهنمه

بعد میگن عع ببین خودت نموندی باش ( حالا ازدواج زوریه) 

میگم میگم میگم

نمیفهمن

وقتی میگم خودشون میزنن ب کری 

حرفا خواهرم میره تو مغز مادرم

من اینقدر غر غر کردم بشون سر این چیزا ، گفتم دیگ از کسی خوشم بیاد کار ندارن

دوباره با یکی دیدم برا هم مناسبیم اومد سریع گند زد این وسط

فقطم گیر میده ب پسرایی ک منم راضیم

بقیه رو زورم میکنن