یه دونه برنج تو خونه نداشتیم غرورم اجازه نمیداد بهش بگم برا همین تا رفت بیرون یواشکی دو سه پیمانه برداشتم عذاب وجدان دارم باید همین اندازه ببرم بذارم سرجاش خدا با من قهره اگه کمکم میکرد پول هامون رو از اون خدانشناس پس میگرفتیم به این روز نمیوفتادم دیگه چقدر باید تحقیر بشم خدایا کمک کن به اون کلاه *بردار پول ما رو برگردونه
ب شوهرت گفتی
😔
خب برنج نمیخوردی ی چند وقت بنظرم کار خوبی نکردی من بدم اومد
طوری نیست خونه ی مادرته
امیدوارم هر چه زودتر پول تون پس بگیرید
عزیزم دلم
اول حلاله نوش جووونت بشه( میتونی توی رساله بخونی)
ولی این وظیفه شوهرته ن شما
چه غمی داشت تاپیکت خدا کارات رو‌درست کنه ان شاالله
میگفتی با جون و دل بهت میداد
میگفتی مادرت نمیذاشت دست خالی برگردی
بعدا بگو یا ببر بذار سرجاش
عجب وضعیتی شده
عزیزم 😔
چی بگم به شوهرت گفتی ؟!
فک کنم عصبی بشه بفهمه
به کسی نگو بین خودت و خدات و ما بمونه
زودتر سر جاش برگردون
درکت می کنم
ان شاالله به زودی مشکلتون حل میشه
ان شاء الله حاجت روا به خیر 💝
حتما با مادرت درمیون بزار مادره دشمن ک نیست ادم مگر در مقابل خانوادش غرور داره؟ بله عزت نفس درسته اما شاید مادرتون کمکتون کرد و حرفایی زد ک اروم بشین خودتونم تحت فشار روانی دیگ نیستین
رفتاری داشته قبلا که مجبور شدی قایمکی این کارو کنی؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
17 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
