سرنوشت مادرم اینا
دایی بزرگم با هفت تا بچه از کوه پرت شده بود و مرده بود زنش بچههاشو بزرگ کرد
دایی کوچیکم تو ی اتفاق با زنش مردن
س تا بچه داشتن
مامانم و مادربزرگم بزرگشون کردن دختر داییم تو ۱۴سالگی ازدواج کرد
پسرا معتاد شدن
پسر اولی بعد اینکه ترک کرد تصادف کرد مرد دوتا بچه داشت
پسر دومی خییییییلی معتاد بود زنش طلاق گرفت با بچه هاش رفتن
پسر دومی چند وقت پیش خودکشی کرد
چند ماه بعد پسر پسر اولی تو ۱۸سالکی سرطان گرفت مرد
همه اینا رو مامانم و خاله هام و دختر داییم دیدن و ب جگر زدن تحمل کردن
میدونم گفتن اینا اصلا دردی ازت دوا نمیکنه
اما میخوام بگم زندگی الانتو حداقل با چنگ و دندون نگه دار