2777
2789

باباش قبل خودشون اومد نقاشی کنه خونه رو...بهش گفتم بوی رنگتون اذیت میکنه پنجره باز بذارید بچه دارم خونه گفت باشه بعدش اومد ازم کلی قند گرفت با چایی هرکدوم اندازه یه پیاله وکاسه... الانم دخترش بعد چندماه که اینجا میشینن اومد ازم شکر گرفت یه کاسه بزرگ...والله مثل ما صاحب خونن از ما خیلی بزرگترن دستشون به دهنشونم میرسه ولی خیلی بدم اومد از کارشون...منو‌بکشن از کسی قرض نمیگیرم چیزی هیچوقت...خیلی ناراحت شدم که نتونستم چیزی بهش بگم اصلا هم نگفت که بهتون برمیگردونم...ده تا اون شکر فدای سرتای موی بچم ولی اصلا دوست ندارم کارشو بنظرتون چیکار کنم...

شاد و سلامت باشید 💐

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

رفت وآمد نکن، توحرفهات بگو شوهرم اصلا دوست نداره ازکسی چیزی قرض کنم

نتانیاهو : من درکنار زنان بدون حجاب ایران ایستاده ام،/ امروزحجاب فراتر از یک اعتقاد مذهبی. نماد، مقاومت دربرابردشمنان ازجمله اسرائیل و‌نتانیاهواست.......  تاپیکهابرای من نیست، مدتی کاربری دست دوستم بود.

ملزومات چایی کم دارن چرا

امروزه درحوزه علمیه،دروس اخلاقیِ عملی وسلوک وسیر الی الله وعرفانِ شهودی،بطور کلی ترک شده.آنچه مهم است تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودیست که مارا آشنا بحقیقت اسلام میکند وانسانیت رابما مینمایاند.دورانی ک حقیر نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بود و بس او هم وقتی به نماز می آمد عبا برسر میکشید و از عارف بودن اونیزکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدا میداند درمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و با چه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعد انقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی و معارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک را نوشتم؛ روزی ازحوزه آمدند وگفتند شما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتر و عمیقتر،تا برای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابها تا اندازه ای مفید است ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه ها را زنده میکند و روح اسلام را زنده مینماید تدریس حکمتِ عملی و تربیت طلاب ب عرفان شهودیست ک بنیاداولیه نفوس را تغییر میدهد و آنان را به طهارت واقعی و حقیقی میکشاند و اگر حوزه اینطور شود حاکمانی تربیت میشوند که مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریین امیرالمومنین علیهم السلام هستند و قادرند با طهارت و نفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشور و دنیا بگذارند و به اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود! این جواب کامل نیس زیرا همانطور که فقه و اصول و عربی مرز دارد، عرفانِ عملی و اخلاقِ شهودی هم مرز دارد و باید دنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه را ازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارند تهی و خالی نگذاشت. باذکر این مطالب علت اختفای علامه طباطبایی ها و گلپایگانیها مشهودمیشود حتی بعد از انقلاب...(علامه طهرانی رحمه الله)

ولی اسی ۲بار اومدنا زیاد تکرار نشده

ما خودمون برا همسایه ها خوراکیجات میبریم

چون محبت ب همسایه خیلی سفارش شده

دلت رو بزرگ کن

امروزه درحوزه علمیه،دروس اخلاقیِ عملی وسلوک وسیر الی الله وعرفانِ شهودی،بطور کلی ترک شده.آنچه مهم است تربیت طلاب به تزکیه وتهذیبِ اخلاقِ عملی وعرفان شهودیست که مارا آشنا بحقیقت اسلام میکند وانسانیت رابما مینمایاند.دورانی ک حقیر نجف تحصیل میکردم نه تنها این دروس طالب نداشت بلکه منع میشد.درس اخلاق نبود،تفسیر وبیان معارف نبود،مطرود وممنوع بود،فقط جمال الدین گلپایگانی بود و بس او هم وقتی به نماز می آمد عبا برسر میکشید و از عارف بودن اونیزکسی خبرنداشت وگرنه اوراازنجف بیرون میکردند.بعضی از کتابفروشها که خرید و فروش کتب فلسفه را به نظر برخی مراجع حرام میدانستند کتابِ اسفارملاصدرا رابا انبر برمیداشتند تا دستشان نجس نشود! خدا میداند درمدت اقامت درنجف،مورداصابت چه تهمتها بودیم و تحمل چه مشکلاتی نمودیم و با چه مرارتها و تلخیهای حقیقی روبرو بودیم.امید میرفت بعد انقلاب درحوزه برای تدریس اخلاقِ عملی و معارفِ شهودی تاسیساتی نوین برپاشود آنهم نشد! بعدانقلاب، حقیر کتاب لب الباب درسیروسلوک را نوشتم؛ روزی ازحوزه آمدند وگفتند شما۲کتاب دیگربنویسیدیکی مختصرترازلب اللباب ویکی مشروحتر و عمیقتر،تا برای طلاب تدریس شود، گفتم منعی نیست ولی خواندن این کتابها تا اندازه ای مفید است ن بتمام معنا؛ آنچه جان حوزه ها را زنده میکند و روح اسلام را زنده مینماید تدریس حکمتِ عملی و تربیت طلاب ب عرفان شهودیست ک بنیاداولیه نفوس را تغییر میدهد و آنان را به طهارت واقعی و حقیقی میکشاند و اگر حوزه اینطور شود حاکمانی تربیت میشوند که مثل دستپروردگان حقیقی رسول و حواریین امیرالمومنین علیهم السلام هستند و قادرند با طهارت و نفس زکیه تاثیر بسیارعمیق درمردم کشور و دنیا بگذارند و به اسلام واقعی سوق دهند.پس ازمدتی جواب آمد که اخلاق وعرفان عملی مرز ندارد ک دسته بندی و تدریس شود! این جواب کامل نیس زیرا همانطور که فقه و اصول و عربی مرز دارد، عرفانِ عملی و اخلاقِ شهودی هم مرز دارد و باید دنبال اهل خبره ش رفت وبدین بهانه حوزه را ازین علوم خطیره ک حکم اساس وبنیان را دارند تهی و خالی نگذاشت. باذکر این مطالب علت اختفای علامه طباطبایی ها و گلپایگانیها مشهودمیشود حتی بعد از انقلاب...(علامه طهرانی رحمه الله)

اه اه مثل همسایه قبلی ما

میومد میگفت نون بده

چای بده

نمکدون بده

سوزن بده

سری آخر میگفت نون لواش یا تافتون دارین مامانم میخواد تهدیگ بندازه

گفتم نخیر

دیگم درو براشون باز نکردم

هروقت اومددرزد دروبازنکن..اینامعتاداین کارن..اگه بهش روبدی کارت تمومه..ماهم یه همسایه داشتیم دایم یارب میخواست..یاروغن میخواست..نمک..پیاز..سیب زمینی..سبزی..تخم مرغ..پماد..زغال..وهرچیزی که تصورشوبکنی ازمن میخواست..بعدشایدالان بگی توچرامیدادی..بخداقسم اصلانمیتونستم بگم نه..انگارمنوجادوکرده بود..الان که رفتم ازاون خونه تازه میفهمم چه کردم

منم همسایم همین طور بود ، از خوراکی گرفته تا حتی لباس مدام میومد از من میگرفت ، منم که کم رو بودم و تازه عروسی کرده بودیم و مستقل شده بودم ، هنوز خیلی ساده بودم و فکر میکردم باید با همه همسایه ها خوب باشم ، بعد یه مدت طوری شده بود یه لباس به تنم میدید فردا یا چند روز دیگه میومد دنبالش که ببره بپوشه، منم اصلا دوست نداشتم لباسمو بدم ، بعد یه بار که لباسمو خواست ، گفتم لباسم سایزت نیست ، درصورتی که یک سایز هستیم و قبلا لباس ازم گرفته ، بهونه اورد که منو تو یکی هستیم و اینا ، منم گفتم نه من جدیدا چاق شدم دیگه لباسام بهت نمیخوره ، بعدم یه دفعه دیگه گفتم لباسم کثیفه نشستمش 

فهمید که دیگه نمیخوام بهش لباس بدم ، دیگه نیومد سراغم 

اصلا ازش خوشم نمیاد ، چند بار هم اومد ازم گوشی گرفت زنگ بزنه ، به بهانه های مختلف ، بعد فهمیدم داره به شوهرش خیانت میکنه ، کلا با این که روبه روی هم هستیم ، رابطمو در حد سلام نگه داشتم ، چند ماه یه بار که تو راهرو ببینمش زود ازش دور میشم

هروقت اومددرزد دروبازنکن..اینامعتاداین کارن..اگه بهش روبدی کارت تمومه..ماهم یه همسایه داشتیم دایم یا ...

ازه خیلی بدم اومد ازش من یه سر سوزن هیچوقت از هیچ همسایه ای چیزی نگرفتم قرض ... بخدا بعضی خیلی رو دارن والله باب بدبختی و نداری زندگی کردم ولی چیزی نگرفتم از کسی...

شاد و سلامت باشید 💐

منم همسایم همین طور بود ، از خوراکی گرفته تا حتی لباس مدام میومد از من میگرفت ، منم که کم رو بودم و ...

کار خوبی کردی بیخود کردن بعضیا خیلی توقع دارن...

شاد و سلامت باشید 💐

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز