امرپز که رفتم سر خاک مامتن اروم تر بودم گریه نکردم باهاش حرف زدم گفتم حالمون خوبه
ولی مامتن تحمل سخته برام
فکر میکردم هیچ وقت نتونم تحمل کنم نبودنشو ولی شد
من این روزارو هم دیدم
همش دلم میخواد مثبت فکر کنم
دلم نمیخواد عذا داری کنم نمیدونم چرا
دوست دارم خوشحال باشم امیدوار باشم
بعد یادم میاد من عذا دارم
نمیدونم چی میخواد بشه دعامون کنین