سلام وقتتون بخیر
بچه ها من وقتی پسرم 13 ماهه بود آزمایشم مثبت شد و متوجه شدم که باردارم
همون جا تو آزمایشگاه به شوهرم قسم دادم که این قضیه باید حالا حالاها بین خودمون بمونه و کسی نفهمه ، چون مطمئن بودم حسابی با سرزنش اطرافیان مواجه میشم و حرف و حدیث دارم ،
حتی به مامان خودمم چیزی نگفتم
با اینکه 4 ماه ویار شدید داشتم و نتونستم سمت گاز برم و حتی نمیتونستم پسرمو بشورم ، ولی موفق شدم و نفهمید
تو ماه پنج که بودم مجبور شدم برم 5 روز خونشون بمونم ، که روز سوم فهمید بچه رو از شیر گرفتم ، اونجا شک کرد ولی پیچوندمش به سختی
دیگه داشتم کم کم خودمو آماده میکردم که 25 هفته ، یه روز ظهر مامان بابامو دعوت کنم و خلاصه یکم رو مغزشون کار کنم و بهشون بگم دقیقا هم میخواستم ظهر باشه چون مطمئنن بودم اگه شب باشه تا صبح خوابش نمیبره خخخ
این وسط من از واکنش مادرم بیشتر از همه چیز میترسیدم
تا اینکه برنامه هام به هم خورد و من تو 23 هفته مجبور شدم 7 روز برم اونجا