نذر دارم خانوما
اگر مشکلی دارید با اینجا مطرح کنید یا لینک تاپیک رو بفرستید برام
سلام خوب هستید من راستش الان میخام برم نذری اومدم باهاتون میخام حرف بزنم لطف کنید درخواست دوستیمون قبول کنید
من
چرا هیچی سر جای خودش نیست
سلام عزیزم
من میخوام در مورد موضوعی صحبت کنم
مشکل اینه که همسرم دهن لق هست با اینکه مشاوره میریم و بارها گفته ام بهش.منتهی دوست داره درمورد زندگیمون با خواهراش بخصوص حرف بزنه چیکار کنم با این مشکل خسته شده ام ،حریم ندارم و انگار در خونه ام بازه هرکی هرکاری کنم خبر دار میشه
در مرحله اول سرزنش رو بذار کنار، خودت رو بذار جای همسرت و به این فکر کن چه چیزی تو ذهن همسرم میگذره که دوست داره با بقیه در میون بذاره. با ملایمت میتونی ازش سوال کنی
چه حسی بهت میده که دوست داری با خانواده ات در میون بذاری؟ شاید نیاز به تایید داره، شاید نه خودشم بعدش پشیمون میشه و دست خودش نیست، باید علتش رو پیدا کنی. شاید یه حس درونی داره که میخواد پز بده مثلا یعنی از اینکه بقیه بگن به به چه حالب حس غرور بهش دست میده. علتش رو پیدا کن کارت خیلی راحت تر میشه
لین اصل رو هیچوقت یادت نره برای تغییر دادن همسر تو پیش هر متخصصی بری بهت میگه تو باید خودت تغییر کنی تا اون به دنبال تغییر تو کم کم بهتر بشه. با همین طرز فکر از اون همه حس خشم رها میشی و از همسرت حرصت نمیگیره. بیشتر به چشم بچه ای نگاهش میکنی که یه سری چیزا رو بلد نیست.
دقیقا نیاز به تایید داره اصلا روحش پرواز میکنه ازش تعریف کنن،البته منم ادم تعریف کنی نیستم ،مثلا چند تا وسیله خریده میگه بروی پیش جاریت تعریف کن و یا میگه برم پیش برادرش بگم چیا خریده ام،بهش میگم ببین همه که از خریدای ما خوشحال نمیشن،مثلا رفتیم سفر ۳۰تومن خرج کرده و چنددفعه پیش خواهر برادرام کفته واصلا خوشم نمیاد به بقیه بگه،بعد هی بخوام تاییدش کنم و دور برمیداره و هی جاهای دیگه میزنه تو سرم،اره من خرجت کرده ام من ال کرده ام خب مرد مگه فقط برا منه،برا زندگیه دیگه
دقیقا عقده تایید شدند داره،سال‌ها با خواهرش کارد پنیر بودند چون همین تاییدش نمیکردند همین که بامن ازدواج کرد و بازم خوب نبودند،ولی من از اول باهاش درست رفتارکرده ام بعدمدتها دیده ام دیگه همسرم ازشون فراری نیست ولی تا تقی به توقی میخوره بخصوص موقع دعوا بهشون اطلاع میداد،بعد اونا میامدند سمتش،و شروع به تعریفش می‌کردند وبعد کم کم شوهرم وابستگی به خواهرش زیادترشد،
میتونی خیلی دوستانه از معایب تو چشم بودن بگی
یا مثلا یه داستان نسبتا مطابق با واقعیت براش تعریف کنی : دیدی وقتی یه نفر باهاش روز ها رفت و امد میکنی فکر میکنه یه ادم عادیه مثل خودمون بدون هیچ ادعایی بعد یهو میبینی او مثلا انگشتر دستش برلیانه، اینحا خیلی بیشتر پیش خودت میگی چه ادم خفنی انقدر غنی هست که اصلا اینا براش یه چیز عادیه نیازی نیست بخواد به کسی بگه. ولی وقتی به زبون میاریش نمیکن به به ماشالا چه پولدار برعکس میگن اه اه چه ادمی چقدر پز میده
فکر کرده کی هستی یا حسادت بقیه رو برمی انگیزه و دشمن میتراشه برای خودش
ببین تو اول یکم با دل اون راه بیا بعد کم کم با گفتن این صجبتا تغیبر میکنه
یعنی یکم اول برو تیمش بذار فکر کنه تو در کنارشی نع در مقابلش
مرسی گلم خوب راهنمایی میکنی و میشه چندتا دیگه روش و مثال دیگه هم بگی
امکانش هست تو خصوصی باهاتون صحبت کنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
