2777
2789
عنوان

انقدر گریه کردم که دیگه نفس ندارم

350 بازدید | 47 پست

چندروزه متوجه شدیم بابام علایم الزایمر داره، داره شدید میشه، خیلی حالم بده، دلم برا مظلومیت بابام خیلی میسوزه، بابام خیلی زیاد آدم شاد و پرانرژی بود،

اخه من چیکارکنم هیچ کاری از دستم برنمیاد راهم دوره ازشون، فقط دارم گریه میکنم دارم میمیرم تو غربت

  

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

وای عزیزم انشالله خدا کمکش کنه یاد بالای خودم افتادم اولین بار که متوجه شدم از شدت ترس فقط بهت زده مونده بودم هیچی نمی‌تونستم بگم خیلی سخته یه دختر بیماری باش روببینه انشالله که به حق این شب عزیز شفا پیداکنه

درک میکنم چه حال جهنمی دارین. منم چند شب پیش یه همچین حالی برای عزیزم داشتم تا ساعت سه صبح گریه کردم و پیچیدم به خودم.توکل به خدا و توسل قلبی به ائمه کنید و برای بهتر شدن حالشون دعا کنید. دعای مقاتل منو خیلی اروم کرد. بخونیدش الان. خیلی کوتاهه. چند خط بیشتر نیست. انشالله که روند بیماریشون تشدید نشه. واسه خدا کاری نداره

آدم وقتی جوان است به پیری جور دیگری فکر می‌کند. فکر می‌کند پیری یک حالت عجیب و غریبی است که به اندازه‌ی صدها کیلومتر و صدها سال از آدم دور است. اما وقتی به آن می‌رسد می‌بیند هنوز همان دخترک پانزده ساله است که موهایش سفید شده، دور چشم‌هایش چین افتاده، پاهایش ضعف می‌رود و دیگر نمی‌تواند پله‌ها را سه تا یکی کند. و از همه بدتر بار خاطره‌هاست که روی دوش آدم سنگینی می‌کند.».   از کتاب چهل سالگی ناهید طباطبائی
خدانکنه عزیزم،دخترم امسال میره کلاس اول وگرنه میرفتم یه مدت پیششون میموندم و خودم به بابام رسیدگی می ...

درسته شرایط حساسیه 

بسپار به خدا با خدا راز و نیاز کن صحبت کن چیزی نذر کنین براشون دکتر خوب ببرین 

ایشاللهکه بهبود پیدا میکنن


درک میکنم چه حال جهنمی دارین. منم چند شب پیش یه همچین حالی برای عزیزم داشتم تا ساعت سه صبح گریه کردم ...

بخدا اشکام بند نمیشه اصلا، بخاطر دخترم مجبورم برم حموم یا دستشویی گریه کنم، 

بابای من خیلی خیلی مظلومه، فکر برادرم بیشعورم این بلارو سرش اورد

چشم گلم حتما میخونم، هزارجور نذر ونیاز کردم براش

  

درسته شرایط حساسیه بسپار به خدا با خدا راز و نیاز کن صحبت کن چیزی نذر کنین براشون دکتر خوب ببرین ایش ...

الان چندروزه فقط دارم التماس خدا میکنم که بابامو شفا بده، من خیلی تو زندگی سختی کشیدم ولی بابام دیگه خط قرمزمه، بدون بابام تصور زندگی کردن برام خیلی سخته

  

الان چندروزه فقط دارم التماس خدا میکنم که بابامو شفا بده، من خیلی تو زندگی سختی کشیدم ولی بابام دیگه ...

ایشالله خدا شفاشون میده 

اگه چیزی نذر کردین براشون بگین خوشحال میشم منم بخونم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792