2777
2789
عنوان

کاش مامان زنده بودی…

237 بازدید | 25 پست

باردارم

مادرشوهرم دلمه داشت… به دخترش داد به من نداد 

من خیلی دلم میخواست خیلییییی

اگه مامان خودم عشق وجون خودم زنده بود

به منم می داد😭کاشکی منم مامان داشتم

میدونم مسخرم می کنید ک خب حامله ای ک هستی خودت پاشو درست کن

من اشپزی میکنم اما بعضی غذاهام عین مامانا نمیشه خب دلم از اونا میخواد😢

فقط 24 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

آخ بخدا درکت میکنم منم تو بارداریام اینطوری میشدم دلم غذای دیگرانو میخاس

مخصوصا جایی میرفتیم دلم میخاست یه قاشق از غذاشون بهم بدن


اللهم عجل لولیک الفرج ❤️خدایا هر بنده ای که امید داره بهت نا امیدش نذار ...

نه هیچکس مسخره ات نمیکنه حق داریب مادرشوهرت میگفتی دلمه میخای و میداد بهت چقد بیشعوره

روم نمی شد بگم… اگه میخواست بده یه ظرفم برای من پر می کرد

فقط 24 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
قربونت برم کجایی؟اگه نزدیک من باشی برات غذا درست میکنم میفرستم

فداتشمم عزیزدلم 

انقدر اشک ریختم سر چهارتا دلمه تاابد بخوام بخورم میمونه وسط گلوم

فقط 24 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
باید بخاطر بچه تو شکمت میگفتی اگر تهرانی من درست کنم با اسنپ بفرستم برات بخدااااا ااا راس میگم

ای خداااا قربونت برم مررررسی

فقط 24 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

وقتی پشت سر پدرو مادر  از پله ها پایین می روی


و می‌بینی چقدر آهسته می رود


تازه می‌فهمی چقدر پیر شده !


وقتی مادر بعد از غذا پنهانی مشتی دارو را می‌خورد ، می‌فهمی چقدر درد دارد اما چیزی نمی گوید..


در ۱۰ سالگی : مامان ، بابا عاشقتونم


در ۱۵ سالگی : ولم کنین


در ۲۰ سالگی : مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم 


در ۲۵ سالگی : باید از این خونه بزنم بیرون 


در ۳۰ سالگی : حق با شما بود 


در ۳۵ سالگی : میخوام برم خونه پدر و مادرم 


در ۴۰ سالگی : نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم !


در شصت سالگی : من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ...


و این رسم زندگی است....


چه آرامشی دارد قدردان زحمات پدر و مادر بودن و هیچ زمانی دیر نیست


حتی همین الان...




حسرتهایی هست که هیچگاه از دل بیرون نمی‌روند


نبودنهایی هست که با هیچ بودنی جایشان پر نمی‌شود


مثل حسرت نداشتن پدر


مثل جای خالی پدر


مثل آغوش مادر گرم‌ترین آغوشی بود


که در دوران زندگی مان تجربه کردیم


پنجشنبه و ياد درگذشتگان😔 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز