اره با فامیل زیاد مشکل ندارم رفت و امد نمیکنه. به درک لیاقت نداره انقدر دوستش دارن. ولی وقتی نمیخاد نخاد.
هر بار دعوا میشه کلی به پدر و مادرم فحش میده با اینکه اونا کاری بهش ندارن. الان چند ساله رنگ خونه منو ندیدن ولی همش میگن شما خوش باشید. یه دفعه دعوا شد منو بیرون کرد زنگ زد کلی سر مامانم داد زد بنده خدا مامانم گریه افتاد. منم دیگه نگاه به ننش نکردم.
نمیشه ساخت مامانم چندروز پیش زن زد انقد گریه کرد میگفت من حلالش نمیکنم مگه چقد راهه تا اینجا تو فکر میکنی من نمیفهمم الکی بهونه میاری میگی فلانموقع میایم ولی نمیای اون نره خونه مامانش دلم نمیخواد رابطه‌شون بابا مامانم خراب بشه چون فقط دنبال بهونس که حرف خودش باشه
خودت برو .به همه هم بگو اخلافش اینطوریه که اهل مهمونی رفتن نیست
الهی دل مامان تو هم مثل مامان من شکست. من الان دو ماهه نرفتم همش بهانه میارم. راه یه کم دوره هزینه رفت و امد برام زیاد میشه. یه شب دیدم پول اومد به کارتم فهمیدم مامانم اینا زدن. نگفتن برای پول راه گفتن دوست داشتیم برای تو و دحترت پول بزنیم. ولی من فهمیدم. قرار بود امروز برم ولی دیشب سر یه چیز بیخود دعوا راه انداخت منم ترسیدم برم. اگه میرفتم دوباره اونجا رو زهرمارم میکرد. یه بهانه آوردم به مامانم گفتم هفته دیگه میام.
واقعا همینن. بخدا دیشب سر یه موضوع مسخره دعوا راه انداخت لباسی که برام خریده بود رو توی تنم پاره کرد جلوی روی دخترم. گفنم خدایا یه پولی بهم برسون یه خونه بگیرم برم. میدونی جالب اینجاست همش منو تهدید میکنه که میرم خونه مجردی میگیرم فکر میکنه این منم که از دستش میدم
