زن اول شوهرم سر این اخلاقای گند خودش و خونوادش جدا شد اونوقت منه خر اومدم قبول کردم زن این بشم
پدرو مادرش هردو حقوق بگیرن و بجز حقوق بازاری هم هستن، کلی مال و اموال و طلا دارن ولی گدای یه لقمه نون، اونوقت شوهر بی صفت من، از شکم من میزنه خرج میوه و طلا و لباس مادر عجوزش میکنه، بخدا خیلی حرصم گرفته الان یه ساله عقدیم نه کادوی عقد دادن نه هدیه تو مناسبتا، نه حتی یه شام ساده راضی نمیشن بریم خونشون و هربار خواستیم بریم شوهرم همه وسایل شام رو مثل گوشت و مرغ گرفته که بریم اونجا بخوریم الانم که میخواستیم بریم سر خونه زندگیمون شوهرم گیر داده که بریم طبقه بالای اون عجوزه ها که خرج و خورد و خوراکمون یکی باشه ینی من بپزم اونا بخورن
خیلی دارم به طلاق فکر میکنم و موندم چیکار کنم