دوستان شوهرم اصلا اجتماعی نیست
علت های متعددی داره، از شخصیتی و تربیتی بگیر تا شغلی
فردا هم میخوام برم روستای پدریم همراه خانواده م
دفعه ی قبل عاشورا رفتم، تنها بودم همه با همسراشون اومده بودن، خیلی دلم گرفت
وقتی برگشتم از همسرم قول گرفتم تا این دفعه با هم بریم
حالا هم کارشو بهونه کرده، و میگه چون ما یه نصفه روز زودتر میریم نمیاد!!! کارش آزاده.
میگه وایسا فردا با هم بریم ولی من قبول نکردم، اول این که چون سالگرد یکی از اقوام پدرم هست، پدرم توقع نداره اما میفهمم که خیلی دوست داره ما هم بریم. حالا که همسرم نمیاد حداقل خودم برم. دوم این که میدونم به احتمال خیلی زیاد همون فردا هم نمیبره چون خودمون ماشین نداریم و باید ماشین پدرشوهرم رو ببریم، که اونا هم ممکنه سختشون باشه و خود شوهرم هم این موضوع رو دوست نداره و دفعه ی قبل هم به خاطر ماشین نیومد.
خیلی طولش داد تا خبر بده باهامون میاد یا نه، و وقتی گفت نمیاد حس کردم پدرم هم ناراحت شد.
از قولی که بهم داده بود و زد زیرش ناراحتم ولی از ناراحتی پدرم خیلی بیشتر ناراحت شدم. دلم خیلی گرفته.