گفت جدیدا خیلی ب مرگ فکر میکنم
هیشکی حواسش به من نیست
هیشکی دلش واسم نمی سوزه
از اون موقع دارم گریه میکنم
آگه بابام برای ثانیه ای نباشه نمیتونم زندگی کنم
من جدا از دختر های دیگه
خیلی عاشق مامانمم
با اینکه بهم بدی زیادی کرد
ولی از اون موقع دارم مثل چی گریه میکنم
یه ثانیه بدون اون نمیتونم
خیلی یهویی این حرفو زد
حرف از طلا شد
گف طلا هارو یک جا میزارم که بدونیم کجایی
یوقت من نباشم بتونین استفاده کنین
خیلی دلم گرفت
تروخدا یه حرفی بزنیم آروم شم