وسطیه دیگه شورشو دراورده امروز به شوهرممیگفت زود زنتو بگیر
بیار مادرم تنهاست اولن که مادرشوهرم زن خوبیه ولی من که نمیخوام برم بامادرشوهرم
زندگی کنم دوم خودش سال تا سال به مادرش سر نمیزنه
فقط از دور حرف مفت میزنه
اون یکی خواهرشوهرم بهش گفت تو خودت بهش سر بزن
چیکار به عروسا داری عروس بجای خودش دختر بجای خودش
شوهرم بهش گفت تو فکر نمیکنی یه مادری داری یبار میاین میبینین
جنازش افتاده تو خونه سال تا سال نمیگی مرده چیکار به زن من داری
تو حواست به خودت باشه
یهو گفت امیدی به زنایه جدیدم نیست😐
یهو اون یکی خواهرشوهرم گفت خودتم یه زن جدیدی
کلا با منلجه سالی دوبارم نمیبینمشا
چون دوس داشت فامیل شوهرش با شوهرم ازدواج کنه شوهرم قبول نکرد
از من بدش میاد😐😂حالا ماهم ازدواجمون سنتی بود
تا اخرین لحظه تلاش کرد بهم بخوره