اول اینو بگم ک من خیلی تلاش کردم رابطمو ب ازدواج برسونم خواستگار رد دادم کلی اصرار کردم ک بیا منو بگیر من ازت هیچی نمیخوام خودش قبول نمیکرد میگفت شرایطشو ندارم و خب واقعا هم نداشت بش گفتم فقط نشونی فقط نامزدی هرکاری حتی یه حرکت کوچیک بزن بزار رابطمون زیر نظرخونواده ها باشه من بیشتر از ۶ ساله ک باهاشم،خلاصه ک اون هزارتا منت و شرط و شروط گذاشت سرم،خواستگاری هم گفت حالا حالاها نمیام مامانشم بم گفت پسرم هیچی نداره میخوای بخوا نمیخوای هم همینه ک هست،خلاصه من یه خواستگار با شرایط خوب واسم اومد و پا گذاشتم رو دل و احساساتم و خداهم انگاری کمکم کرد و بله دادم الان پارتنرم دیوونه شده هی زنگ میزنه پیام میده اینو اون میفرسته میان میگن پسرو داغون کردی خودشم میگه تروخدا ردش بده من میام(همین حرفو اونبار هم زده بود اما تاخواستگار رو رد دادم حرفاش زمین تا اسمون عوض شدن حتی میگف طلا ومهریه و عروسی میخوای؟؟همه اینارومن انجام بدم وظیفه توچیه)انکار نمیکنم البته بعدش افتاد توگوهخوری و باز حرف عوض کرد حالا میگم نکنه گناهه ولش کنم ولی اخه من تمام تلاشمو کردم دیگه فقط خودم نرفتم خواستگاریش چرا داره جوری وانمود میکنه انگار مظلومه؟کارم درسته یا گناهه