۲۳ سالمه دوران عقد بودیم باکره بودم طرف بشدت خسیس و میگف خودت برو کار کن من ندارم پول بدمت. از وکیل راهنمایی گرفتم گفت مهریه رو ببخش توافقی جدا شین برو دنبال زندگیت وگرنه سه سال یا بیشتر علاف میشی. منم بخشیدم حتی مجبور شدم طلا و هدیه هاشم پس دادم هیچی گیرم نیومد خلاصه. الان میگم کاش سالها دوندگی رو تحمل میکردم اما زجر کشیدن شوهره رو میدیدم اگر مهریه ام رو میگرفتم از حرص سکته میزد و دیدن حرص و جوشش یک دنیا لذت داشت حیف شد..
اما اگر میرفتم دنبال مهریه ممکن بود از روی لج اصلا طلاقم نده