به نظرم الان که ۳۱ سالمه ازدواج اصلا چیز خاصی نیست قبلا دنبالش بودم اما الان زیاد برام مهم نیست البته خیلی خواستگار داشتم اکثرشونم پولدار و تحصیل کرده بودن اما خب دیگه قسمت نشد
حالا توی اجتماع بهم میگن ترشیده یا میگن شوهر گیرت نیومده برام جالبه خودشون شوهراشون خیلی بی ریخت بدرد نخوره من عمرا با چنین کیسی ازدواج میکردم بعد چرا فکر میکنن برای من پیدا نشده که مسخرم میکنن؟!
تازه من یه مدت خیلی کوتاه خونه دوست پسرم بودم اون تایم دیدم زندگی متاهلی چقدر چرته همش اشپزی اینا بود واقعا مگر عاشق طرفت باشی بتونی تحمل کنی من اصلا عاشق نیستم و دلم برای هیچکس نمی لرزه ذوقی هم توی خونش نداشتم اون گفت تو افسرده ای در حالیکه خودش خیلی مزخرف بود میگفت باید همین هفته بیایی بریم عقد کنیم منم خودم خونه رهن کردم اومدم بیرون راحت شدم
شما باشین واقعا نگران مجردی میشین؟
اخه من صبح تا عصر سرکارم عصرم میام خونه فقط اون تایم احساس تنهایی دارم