برادر کوچکم پرسید: چرا مردمان شهر ما خورشید را دوست ندارند؟ برای او افسانه ی قدیمی خورشید را که از زبان پیرزنها شنیده بودم تعریف کردم. _ زمانی که آدم ها برای اولین بار ظاهر زیبا و فریبنده ی ماه را تماشا می کنند و از دیدن هیبت اتشین و زیان وار خورشید به وحشت می افتند، شیفته ماه میشوند و از خورشید تنها گردابی سوزان و جهنمی به خاطر سپردند که باید حتی از نگاهی مختصر به ان اجتناب کرد. بدین طریق خورشید به تنهاترین و غمگین ترین پدیده ای در جهان تبدیل شد که حیات انسان های که هرگز او را دوست نداشتند ، به دست او بود. برادرم گفت: احساس میکنم که خورشید را درک میکنم چون من هم خیلی تنهام. بچه ها مرا دوست ندارند مرا در بازی هایشان شرکت نمی دهند و همیشه از من فاصله می گیرند. با حیرت گفتم این امکان ندارد کسی از تو بدش بیاید تو با همه خیلی مهربان هستی ! پاسخ داد: اما خورشید هم بسیار مهربان بود. شاید به همین خاطر باشد که جفت مان انقدر تنهاییم💔
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...
دنبالم ک نیمد خودم رفتم.بعدم فقط نوشیدنی خوردیم دعوت به شام نکرد.نه میخوای منم براش دسته گل ببرم!
دعوت به شام هم کنه تو دیت اول؟
شماها دیگه کی هستین😂🤦🏻♀️
دیت اول همینه دیگه
دسته گل نه اما اگر بحث ارزش هست شما هم میتونستی یه چیز کوچولو ببری(که دیت اول خیلیم نیاز نیست) پس الان جای بحثی نیست
چرا جملات سطحیتان را با «ما مردها با ما زنها»شروع میکنید؟لطفا کژی،کمبود های عاطفی و ایراداتتان را به پای کل جمعیت زنان یا مردان ننویسید.مثلا بگویید من زیاد دروغ میگویم نگویید ما مردها نمیتوانیم راست خیلی چیزها را بگوییم.یا بگویید من بداخلاقم نگویید ما زنها تمام پاییز خلقمان تنگ است...