سنگ پای قزوین کم میاره پیش این خب
چندساله هی میاد خونم ولی بدش میاد ما بریم
بارها بی دعوت و با دعوت اومده خورده ریخته رفته
فقط میخواد خودش بیاد
جدیدا هم یاد گرفته بچشو بهونه میکنه میگه بچم گفته بریم خونه زن عمو
بعد مثلا دیروز یکی نذری داده بود گفت به اینام بدین بچه ی من رفت نذری رو بده بهشون اینم در خونه رو باز نکرد فقط گفت بذار تو حیاط کلید خونه نمیدونم کجاست بعد که پسرم اومد از حیاطشون بیرون،دودقیقه بعد سریع درو باز کرد
دوهفته نمیشه اومدن خونم دوباره دیروز برگشته میگه چهارشنبه میایم خونتون!
گوشیو جواب ندم از حیاط صدا میزنه حرف میزنه
دفعه پیش اومدن بخدا قرآن ۱۲ سال پیشم نو بود برا عروسیم بود حتی بچه های خودم خراب نکرده بودن،بچش نشست جلد قرآن رو کامل تیکه تیکه کرد یهو دیدم یعنی آتیش گرفتم بخدا