دارم طلاق میگیرم داداشم 25 سالشه هر وقت میاد از شوهر سابقم میگه یا میگه تقصیر تو بوده بعد می‌ره بیرون میاد بعد میگه تقصیر اون بوده نمی‌دونم دیروز بهش گفتم بتوچه آخه بعد ناراحت شد رفت
منم خودم بخدا انقد درگیرم با خودم تو بلاتکلیفیم نمی‌دونم چیکار کنم اونجا هم برم میدونم دوباره باید باهاش مشکل داشته باشم
اون از سر نگرانیش اینجوری میگه فکر کن صبح تا شب چقدر فکرش درگیر مشکل توعه که میاد انقدرشو به تو میگه
چرا جدا میشی؟
میخواد نشون بده که اونم متوجه شرایط هست
اما راه درست و کلمه درست رو بلد نیستم برای ارتباط باهات
ارتباط بگیر باهاش،حرف بزن و یه چیزایی رو براش توضیح بده ،این بهتره
یکم با مکث جدا شو
از این حرفا نزنین فقط تجربه کسب کن چیکارا نباید میکردی تو اون زندگی ولی انجام دادی چه کارا باید میکردی ولی نکردی
برو از دل داشت در بیار هر وقت بحثتون شد سعی کن عوض کنی بحثو یا بگو زندگی مشترک اونی نیس که نو داری فکر میکنی باید کوتاه بیای
انگار مرد خوب نیس یا کم هس اکثرا جدا میشن ،ازدواجم نکنی همه انگ ترشیدگی میزنن یادمیگن چیزیش هس
اونم نگرانته ذهنش درگیره
ولی عیب نداره یبار گفتی که نگه دیگه
فکر کنم درک کنه
🌸
