اومدیم مسافرت با داداشمو خواهرمو دایی هامو زناشون وو چندتا دوستانمون بیرون بودم یهو گربه پرید جلوی پام یه جیغ کوچولو زدم اونم ترسید اما بعدش وایساد جلوووی همه عابرومو برد دادو بیداد کرد که تو کم داری شعوز نداری شعورت زیر صفره و کلی حرف دیگه تا بحال هیچوقت جلوی بقیه اینجوری بامن حرف نزده بود خیییلی کم اوردم خیییلی خجالت کشیدم بعدشم ک اومدیم خونه داعوامون شد کلی پیام فوحش بهمدیکه دادیم اونم همش میکفت پشیمونم که تورو کرفتم