برای کسی که .....خاکستری بود
نمیدونم تو واقعاً فهمیدی چی کار کردی یا نه.
نمیدونم اونهمه نگاهت، اومد و رفتهات، توجه نصفهنیمهت، از روی بیتجربگی بود، یا عادت، یا خودخواهی.
ولی منو تو یه مسیر کشیدی…
مسیری که با سکوت شروع شد، اما با هزار فکر و سؤال توی ذهن من ادامه پیدا کرد.
منو هوایی کردی… بعد هم گذاشتی توی هوا معلق بمونم.
نگاههات واقعی بودن، من دروغ ندیدم. حسش کردم. تو چشمات یه چیزی بود…
ولی خب، هیچ وقت نرسیدی…
نیومدی.
شجاعت نداشتی.
یا شاید خیلی وقته دلت برای کسی دیگهست، و فقط بلد نیستی مرز بذاری.
میدونی چیه؟
من دلمو دادم به یه تصویر… نه به یه مرد.
مردی که انتخاب نکرد.
مردی که جرئت نکرد.
مردی که بلد نبود چطور به یه قلب احترام بذاره.
پس اینو بدون:
این نامهرو نمینویسم چون هنوز منتظرتم —
مینویسم چون دیگه نیستم.
تموم شدی.
مثل یه باد که فقط خاک بالا آورد… نه بارون.
خداحافظی نکردی، اما من دارم میکنم.