2777
2789

امروز تو باشگاه نشسته بودم منتظر که تردمیل خالی شه مربیم اومد جلو یکم باهم حرف زدیم. بعد گف تو مجردی دیگه؟ گفتم نه. بعد گف تازه ازدواج کردی گفتم نه عزیزم دوتا بچه دارم 😂🤐.بعد گف آخی مگه چن سالته و بهت اصلا نمیخوره  و فلان. دیگه رف. 

بخدا نیم ساعت بعدش رو استپ بودم پام یهو با شدت سر خورد و تا شد انقد درد داشت که اشکم در اومد. قشنگ پام از مچ تا شد 🥵🥵🥵 همون لحظه حس کردم چشمم زد 😂حالا دیگه نمیدونم اتفاقی بود یا چشم .

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم !مارا به سخت جانی خود این گمان نبود 🖤

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وای منم خیلی اعتقاد دارم هی سعی کردم نداشته باشم ولی نمیشه 🤦🏻‍♀️😂😂

نه واقعا هست. 😂

انقد مچ پام درد میکنه که نگم. 

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم !مارا به سخت جانی خود این گمان نبود 🖤

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792