درد سرهای بچه داری

عزیزم من یه دختر پنج ساله دارم و یه تو راهی 

کمکی هم به اون صورت نداشتم 

همه اینارو هم که گفتی کمابیش تجربه کردم

اما یه لبخندش یه مامانی جونم گفتنش یه شعر خوندنش 

یه مامانی جونم دوستت دارم عاشقتم گفتنش رو به دنیاها نمیدم

عزیزی اجرت با آقام امام حسین 

برای منم دعا کن بعد از زایمان بتونم از پس خودمو بچه هام بربیام 

نیار اگه نمیتونی خیلی راحت 

حماقت نکنید

شیرینی بچه داشتن ۱درصد

سختی ومسئولیت ۹۹ درصد

لعنت ب هرکی ک اختراع کرد ک بچه ها شیرینن😂😢💔

موافقم زندگی بعد بچه کلا دردسره و اعصاب خوردی

دکمه بازگشتی هم نیست واقعا

همسرتون نیس

درست میگی

بلا هم ک سر خودش بیاره ک دیگ هیچی میخوای بمیری ک ی خار تو پاش نره

پسر من ماشالا شیطونه و دردسرساز ولی عاشقشم

حتی کسایی هم که بچه خیلییی دوست داشتن هم خودشون و هم شوهرشون بعد بچه دار شدن خیلیییی شنیدم اطرافم که به گل خوری افتادن،چه برسه که یکی از طرفین یا هر دو اصلا نخوان و به زور اطرافیان بخوان بچه بیارن فقط

من خودم یه بچه نه ماهه دارم. کلا بچه آرومیه اگه باهاش بازی کنم. فقط سر ظخر که میخوام غذا درست کنم، یکم اذیت میکنه. وگرنه بچه داری واقعا آسونه. پسر من شیر خشکیه. کلا هم توی این استانی که زندگی میکنیم، کسی رو نداریم‌. واقعا بچه داری آسونه. دلم میخواد چهار تا داشته باشم

دقیقا. من ماه سوم باردار شدم .گریه زاری میکردم اگ بچه دار نشم چی .زار میزدما الان پسرم قشنگه دیونم کرده

همه اینارو کسی ک عااااااااشف بچست با جون و دل میپذیره و نگاهشب بچه اینطور  ک شما تعریف کردی نیست

پرستار میشه گرفت؟ چقدر هزینه شد

کمک میکنن به آدم چجوریه 

منم فکنم مجبور شم بگیرم کسی نیست باهام بیاد

سخت شیرین

مخصوصا پسرمن تو این یک سال دوماه که بدنیا اومده

همچی بچه یک طرف

حساسیت پوستی ش اگزماش یک طرف

شب بیداری

خوابش که هیوقت درست نشد گاهی 

خوب بخوابه۱۱و۱۲ میره بکسره مگر برای شیر

۷۰تا۹۰درصد این یک  سال دوماه از  یک شب

میخوابید تا ۳و۴و۵ صبح 

مگر مدت کمی تنطیم شد نزدیک دوماه تا ۴ماه

وبعد اگزمای شدیدش

خارش

و هزار سختی

و گاهی ۶و۷ هم پبشرفت داشت

البته بازم خداروشکر میکنم

چون سرشب میخوابید وروز ها خواب بود

خوابش اقنجوری تز بدو تولد

از اونونوقعی که گاهی دل درد ایناداشت گاهی نداشت

کلاواینجوری بود نمیخواست بخوابنمیخوام بخوابم بود و میگفت نمیخوام ..

و از ۵ماه ببیعد اگزماش شدید محسوس شد

شیرخشکی کردمش از ۱۰ماهگی 

چون این راه باید میرفتم

ووو دوبار بیمارستان بستری شد

نزدیک ۷ماهش بار اول

بار دوم همین اردیبهشت 

۱۶م بسترق که ده ماه ده روزش بود.اونجا بهترین

فرصت برای شیر گرفتن ش بود

دلم سوخت وکباب شد ولی باید اینم امتحان میکردم

الان هنوژ غدا خور نشده

هستند 

ولی خوب بیمارستان بخش زنان بود اجازه نمیدادن 

خونه هم اومدیم کارهای نی نی با خودم بود کلا غذا از بیرون میگرفتیم 

والا این زاد و ولد فقط یه فریبه واسه انسانها که بدون تفکر و تعقل فقط به خاطر اینکه فریب خوردن قرنها که حتماااا باید بچه بیارن،اخه چرا؟؟