گفت ببخشید ک بابای خوبی براتون نبودم
دلم براش سوخت
انگار تمام وقتایی ک تودلم گفتم چقد بابا بفکرمون نیست ی مسافرت نبرد
ی ماشین خوب نخرید
انگار همه ی اونارو خودش بهتر از من میدونسته
چقد احمق بودم
آخه کدوم پدری دوست نداره برای بچه هاش امکانات فراهم کنه...
انگار تمام وقتایی ک میگفتیم بابا خونه گرمه و اون بهتر از ما حس میکرده