سلام اومدم باهاتون درد و دل کنم ما دوسال از ازدواجمون میگذره من کشته مرده بچه ام یعنی یه بچه غریبه تو خیابون میبینم جذبش میشم دست خودم نیست ولی همسرم دوست نداره میگه چند سال دیگه شرایطمون هم خوب هست اصلا تحت تاثیر حرف های مردم نیستم از ته قلب دلم بچه میخاد شبا با فکر بچه میخابم روزا با همین بیدار میشم تنبلی تخمدان هم دارم میترسم یه وقت بگذره باردار نشم چیکار کنم دارم دیونه میشم اصلا شوهرم زیر بار نمیره